حقمداری یعنی زندگی بر مدار دانش
انسان در طول زندگی با هزاران دعوت وسوسه برانگیز روبهروست؛ دعوتهایی که هرکدام خود را حق معرفی میکنند. اما حقمداری یعنی دل بستن به حقیقتی که مستقل از میلها و تعصبات است. حقیقت، معیار ثابت و روشنی دارد و هیچگاه با سلیقهها تغییر نمیکند. انسانی که میخواهد حقمدار باشد، باید آمادگی پذیرش حق را داشته باشد؛ حتی اگر برخلاف خواستههای شخصی یا جمعی او باشد. این پذیرش، شجاعت و صداقت میطلبد.
در واقع، حقمداری نشانهٔ بلوغ درونی است. بسیاری از ما حقیقت را درک میکنیم، اما گاهی اوقات ناخودآگاه در مقابل آن مقاومت میکنیم، چون پذیرش آن برای مان هزینه دارد. حقمداری یعنی این مقاومت را کنار بگذاری و راهی را انتخاب کنی که تو را به آرامش و رضایت خداوند میرساند.
نمونهای ساده از این معنا را میتوان در رفتار یک کودک دید. وقتی کودک به اشتباه خود اعتراف میکند، گرچه سخت است، اما همین صداقت سبب میشود اعتماد دوباره به او برگردد. در سبک زندگی دینی پذیرش حقیقت راهی برای بازسازی شخصیت و نزدیک شدن به خداوند است.
علم، شرط اصلی برای حقپذیری
اما پرسش اساسی این است: چرا بسیاری حقیقت را میبینند، اما نمیپذیرند؟ پاسخ این است که پذیرش حق بدون علم ممکن نیست. قرآن کریم در سوره اعلی میفرماید: «سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى» یعنی کسی به یاد حق میافتد که اهل خشیت باشد. و در سوره فاطر میفرماید: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» یعنی این حسِ ترسِ از روی احترام، فقط در دل عالمان وجود دارد. در نتیجه این فقط اهل علم هستند که اهل حق میباشند.
علم، چشم دل انسان را باز میکند. وقتی کسی حقیقت را با دلیل و آگاهی میشناسد، دیگر فریب ظاهرها و تبلیغات دروغین را نمیخورد. علم انسان را از تعصب کور میرهاند و به او جرئت میدهد تا حق را بپذیرد.
مثال روشن این معنا، جراح ماهری است که در اتاق عمل تصمیمهای حیاتی میگیرد. بیمار و خانوادهاش ممکن است به خاطر ترس یا احساسات، انتخاب دیگری بخواهند، اما او میداند حقیقت پزشکی چیست و با علم خود، جان بیمار را نجات میدهد. در زندگی معنوی هم، تنها کسی که علم دارد میتواند حقیقت را درست ببیند و بپذیرد.
«پذیرش حق بدون علم ممکن نیست؛ علم چشم دل را به حقیقت باز کرده و انسان را از اسارت تعصبها رها میسازد.»
ضرورت عالم شدن برای زندگی حقمدارانه
امروز جهان پر از شبهه و صداهای متناقض است. هرکس چیزی میگوید و هر رسانهای حقیقت را به شکل دلخواه خود نمایش میدهد. در چنین فضایی، اگر انسان مجهز به علم حقیقی نباشد، سرگردان میشود. گاهی با موجی همراه میشود که هیچ نسبتی با حقیقت ندارد و گاهی هم به بنبست میرسد.
برای زیستن بر مدار حق، باید عالم شد. عالم شدن فقط به معنای خواندن کتابهای سخت و تخصصی نیست؛ عالم شدن یعنی انتخاب مسیر یادگیری مستمر، پرسشگری، و تلاش برای فهم دقیق دین و جهان. هرچه آگاهی عمیقتر شود، حقپذیری آسانتر میگردد و دل انسان از شک و تردید رها میشود.
این همان جایی است که نیاز به برنامهٔ آموزشی روشن و منسجم احساس میشود. بدون مسیر هدایتشده، علم پراکنده و ناقص میماند. درست مانند کسی که قطعات یک پازل بزرگ را دارد، اما چون طرح کلی را نمیشناسد، هرگز تصویری کامل نمیسازد. مسیر آموزشی صحیح، قطعات را کنار هم مینشاند و حقیقت را در برابر چشم میگشاید.
حقپذیری، راه آرامش درونی
پذیرش حقیقت تنها وظیفهای سنگین نیست؛ منبع آرامش نیز هست. کسی که حقمدار است، درونی آرام دارد، چون میداند مسیرش روشن است. برعکس، انسانِ اسیر جهل و تعصب، مدام در جنگی درونی گرفتار است.
این آرامش وقتی پایدار میشود که علم، چراغی روشن در دل انسان باشد. علم به او نشان میدهد کدام راه درست است و خشیت الهی، او را در آن مسیر نگاه میدارد. چنین انسانی حتی در سختیها نیز مطمئن است، چون حقیقت را یافته و بر آن ایستاده است.
در نهایت، هرکس که میخواهد حقمدار زندگی کند، چارهای جز عالم شدن ندارد. این عالم شدن نه فقط برای بزرگان، بلکه برای همهٔ ما ضروری است. زیرا تنها با علم است که میتوان حقیقت را شناخت، پذیرفت و در پرتو آن زندگیای آرام و مطمئن ساخت.
«حقپذیری تنها وظیفه نیست، سرچشمهٔ آرامش است؛ و این آرامش جز با علم و خشیت حاصل نمیشود.»
نتیجه
حقمداری یعنی زندگی در پرتو حقیقت، و پذیرش حقیقت جز با علم ممکن نیست. اگر علم را جدی نگیریم، یا به تعصب میغلتیم یا در شک و تردید گم میشویم. اما آنگاه که مسیر علمآموزی را با خشیت و فروتنی در پیش بگیریم، راه برای حقپذیری هموار میشود و زندگی رنگ آرامش میگیرد.
مدرسه تعالی با برگزاری سیر آموزشی معارف اسلامی این مسیر را هموار ساخته است.